کد مطلب:77488 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:282

خطبه 004-اندرز به مردم











و من خطبه له علیه السلام

یعنی از خطبه ی مختص به امیرالمومنین علیه السلام است.[1].

«بنا اهتدیتم فی الظلماء»

یعنی به سبب ما اهل بیت رسول صلی الله علیه و آله هدایت یافتید و راه راست دین و شریعت را دریافتید، در حالتی كه در تاریكی ضلالت و جهالت بودید. یعنی در عین ضلالت و گمراهی فسق و شرك، به سبب ارشاد و راهنمایی ما اهل بیت، ای مستمعین حاضرین و غائبین، راه خدا و شریعت غرا را یافتید و از ضلالت و گمراهی و عقوبات آخرت خلاص شدید. و این حقی است بسیار بزرگ بر شما ای بندگان خدا! و كفران این نعمت بزرگ كفران نعمت خدا و كفر است. و این كلمات[2] منتهای مرتبه ی وعظ و پند است نه وضع منت.

«و تسنمتم العلیاء»

یعنی و سوار شدید به كوهان ناقه ی بلند.[3] یعنی رفعت و بلندی آخرت یافتید و درجات عالیه ی بهشت را مستحق شدید، به تقریب عبادت و اطاعت خدای تعالی كردن به سبب راهنمایی ما، پس باید قدر این نعمت را دانسته باشید و به این راه، مستقیم باشید.[4].

«و بنا انفجرتم عن السرار»

یعنی به سبب طلوع آفتاب هدایت ما اهل بیت نبوت، داخل فجر و صبح دین و شریعت بیضاء شدید، در حالتی كه تجاوزكننده و درگذرنده بودید از تاریكی شب آخر ماه ضلالت. و كلمه ی «انفجرتم» در نسخه ی دیگر نیز به معنی افجرتم باشد.

[صفحه 164]

«وقر سمع لم یفقه الواعیه»

یعنی سنگین و كر شده باد گوشی كه نفهمد صوت و صدای هدایت و ارشاد را و خواندن راه خدا را و نشناسد صدای هادی را از مضل. و این كلمه نفرین است بر آن كسی كه اعراض كند از داعی و خواننده ی راه خدا[5] و گوش دهد[6] به ندای راه شیطان و دنیا و وعظ و پند است كه مبادا[7] چشم بر متاع دنیا دوزند و گوش به نوید دولت دهند و جمع شوند بر سر فاسقین ظالمین ضالین[8] از قبیل طلحه و زبیر و معاویه كه جنود شیطان و راهزنان دین مسلمانان و گمراه كنندگان بندگانند به زخارف دنیوی و البته گوشی كه نشنود صدای داعی راه خدا را و پیروی و اطاعت او نكند[9] و آنكه[10] اصل خلقت قوه ی[11] سمع و گوش از برای آن است كه بشنود سخن حق نافع را و با این حال اعراض كند از آن و گوش به سخنان و دعوت شیطان دهد و از نفع عظیم آخرت محروم ماند، به تقریب تنعم و تلذذ پنج روز فانی دنیای غدار بی وفا. البته نفرین بر چنین گوشی كه كر گردد لازم و از اقرب قربات است.

«و كیف یراعی النباه من اصمته الصیحه»

یعنی و چگونه مراعات كند و گوش دهد صدای هموار را كسی كه گوش سنگین و كر كرده است او را صدای بلند سخت. یعنی چسان ملاحظه و مراعات صدای وعظ ضعیف و هموار ما را خواهد كرد گوشی كه صیحه ی وعظ خدای تعالی و نصیحت رسول آن گوش را كر و سنگین یافته باشد. مثل آنكه گفتند: (و فی آذاننا وقر)[12] و آن گوش، پند بزرگ بلند سخت آنها را نشنیده باشد و كر باشد از شنیدن چنان صیحه، هرگز صدای وعظ و پند من كه در جنب صیحه ی وعظ آنها ضعیف است، به آن گوش نخواهد رسید. و هر گاه آن صداها تاثیر در ایشان نكرده باشد، البته او از نصایح من نیز تاثیری نخواهد كرد. و این

[صفحه 165]

كلمه نیز به جهت نصیحت[13] و وعظ و هدایت است، كه مستمعین آگاه بشنوند كه وعظ و پند آن حضرت مطابق و موافق وعظ خدا و رسول خدا است. و چنانكه واجب است شنیدن آنها، نیز واجب است گوش گرفتن سخنان حكمت آمیز ایشان و چنانكه نشنیدن قول خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله و پیروی نكردن آن موجب ضلالت و كفر و عذاب آخرت است، البته نشنیدن قول آن حضرت كه مطابق قول خدا و رسول خدا است و پیروی نكردن آن نیز موجب و باعث ضلالت و كفر و عذاب آخرت است.

«ربط جنان لم یفارقه الخفقان»

یعنی بسته شده[14] و مطمئن باد دلی كه مفارقت نكرده است او را خفقان و اضطراب خوف و خشیت خدای تعالی. یا ساكن و مطمئن باد دل خوفناك، یعنی دلی كه خوف و ترس خدا در او است، مستحق[15] دعاست كه خدای تعالی سكون معرفت كامله به او كرامت فرماید و شراب طهور كافور عین الیقین را به او چشاند، یا آنكه خیر است از برای ایشان كه بسته است، به اطاعت خدا دلی كه مفارق او نیست اضطراب خوف خدا، تا خوف در دل ایشان حاصل بشود و دل ببندند به اطاعت خدا و ثابت قدم در راه حق و جهاد فی سبیل الله باشند.

«ما زلت انتظر بكم عواقب الغدر و اتوسمكم بحلیه المغترین»

یعنی همیشه منتظرم در شما عواقب و نتایج و ثمرات غدر و بی وفایی را و نشان می كنم شما را به صفت فریب خورندگان، یعنی نتایج و ثمرات بی وفایی و فریفته شدن به نوید شیطانی شما را همیشه ملاحظت[16] می كنم و شما را پند می دهم و آگاه می گردانم كه مبادا غافل بشوید و فریفته گردید و طریق بی وفایی پیش گیرید، آخرالامر به نتایج و ثمرات آن كه عقوبات دنیا و آخرت است گرفتار شوید، چنانكه طلحه و زبیر كردند و از حاصل عمر برنخوردند و به ثمر شجر نفاق رسیدند و با خفت و خواری قتل و نهب از دنیای بی وفا رفتند و عذاب دایمی آخرت را به تن خریدند و رسیدند به آنچه رسیدند.

[صفحه 166]

«حتی سترنی عنكم جلباب الدین»

یعنی پنهان كرد مرا از هدایت شما پیراهن دین و لباس تقوای دین. قوله تعالی: (و لباس التقوی ذلك خیر)[17] یعنی چون متلبس به لباس تقوی بودم و هرگز لباس فسق نمی پوشیدم، این باعث شد كه بیعت با من نكردند و جامه ی فسق غصب حق خلافتم را پوشیدند و حجاب شدند و مخفی ساختند نور هدایت مرا از شما، پس به سبب پیراهن تقوی و پرهیزكاری چندی نور هدایت من مختفی[18] و مستور بود از شما و شما به تاریكی گرفتار بودید.

«و بصرنیكم صدق النیه»

یعنی بینا گردانیده است مرا بر شما صدق نیت من، یعنی چون نیت خیر در شما دارم و به نور صداقت نیت و صفای فطنت بینا باشم، از جانب خدای تعالی بر حال شما و بر خیر و شر و نفع و ضر شما و آنچه را كه صلاح شما می دانم گوشزد شما می كنم و شما را به خیر و صلاح می خوانم، بدون خدعه و مكر و نفاق، بلكه از روی صدق نیت و به محض قربت و صلاح و خیر عاقبت دنیا و آخرت، شما را دعوت می كنم و هدایت می كنم، پس شما هم البته با صدق نیت باشید، تا خدای تعالی نور هدایت در دل شما اندازد و به خیر و صلاح خود كه فوز و رستگاری دنیا و آخرت است، برخورید.

«اقمت لكم علی سنن الحق فی جواد المظله»

یعنی برپا داشتم و واداشتم مر شما را بر راه حق، در جاده و راه واسع زمینی كه در آن زمین، راه گم شده بود.

«حیث تلتقون و لا دلیل و تحتفرون و لا تمیهون.»

یعنی و در آن مكان كه متلاقی با هم و مجتمع بودید و دلیل و هادی راه حق نداشتید و چاه می كندید و آب نمی جستید و به هلاكت مشرف بودید.

«الیوم انطق لكم العجماء ذات البیان.»

یعنی امروز به نطق مقال درآوردم حالات و صفات بی زبان مقالی صاحب بیان حالی

[صفحه 167]

را، یعنی اخلاق حمیده و صفات پسندیده و ملكات قدسیه ی خودم را كه از شاهد حال مراتب رفیعه ی آن بین و واضح بود. اگر چه به زبان مقال شرح حال رفعت و مرتبت خود نمی كردند و من امروز-شفقه لكم-از برای زیادتی هدایت و اطمینان شما به عنوان وعظ شمه ای از كرایم صفات و جلائل اخلاقم را اظهار كردم، یا آنكه امروز ناطق شدم از برای شما به كلماتی كه زبان[19] مقال نداشتند و صاحب بیان بودند در وعظ و پند شما به اقصی مراتب فصاحت و بلاغت و با كمال و جازت و قلت.

«عزب رای امری تخلف عنی»

یعنی دور باد رای مردی كه تخلف كرده است و مخالفت از طاعت[20] من ورزیده است. نفرین است به دور بودن رای و تدبیر او از ثواب در دنیا، تا همیشه خائب و خاسر باشد در رای و تدبیر خود، یا آنكه اخبار است مر سامعین را و آگاه كردن است ایشان را كه هر كس كه تخلف از اطاعت من كرده است، رای او از صواب دور است. و همیشه رای و تدبیر او، در امور مقرون به خطا است و با خیبت و خسران خواهد بود، تا سامعین احتراز از تخلف كرده باشند.

«ما شككت فی الحق مذ اریته.»

یعنی تشكیك و تردد نكردم در امر حق، از آن زمانی كه نموده شدم حق را، یعنی هرگز تردد در حق نداشتم كه احتمال وقوع در باطل در من باشد، از آن زمانی كه حق را به من می نمودند. یعنی در اصل جبلت و طینت، زیرا كه با حق سرشته است، به تقریب اینكه سرشت او از اعلا علیین است و هرگز حق[21] تردد به سوی باطل نمی كند و صاحب عصمت است و كلمه ی «اریته» از قبیل «عرضت الناقه علی الحوض» است.

«لم یوجس موسی علیه السلام خیفه علی نفسه اشفق من غلبه الجهال و دول الضلال. »

یعنی در ضمیر نگذرانید موسی علیه السلام خوفی را بر نفس خود ترسناكتر از غلبه ی جهال و دولت گمراهان، همچنانكه خدای تعالی حكایت كرده از كلیم: (قالا ربنا اننا نخاف

[صفحه 168]

ان یفرط علینا او ان یطغی) قال: (لا تخافا اننی معكما اسمع و اری)[22] یعنی چنانكه خوف موسی بر نفس او نبود بلكه از این بود كه مبادا از سحر سحره ی مكلفین مفتون شوند و از راه حق خارج گردند[23] من نیز از دشمنان خوفی بر نفس خودم[24] ندارم، بلكه از بندگان خدا و مكلفین می ترسم كه شاید كه از نویدهای دروغ و فریبهای بی فروغ آنها، از جاده ی حق بیرون بروند و به راه ضلالت افتند و مستحق عذاب ابدی شوند.

«الیوم تواقفنا علی سبیل الحق و الباطل»

یعنی امروز ایستاده ایم ما و مخالفین بر راه حق و باطل، ما بر راه حق و مخالف بر راه باطل[25] تا كه وقت فتح و نصرت خدای تعالی در رسد، یا اینكه امروز ما واقف و مطلع شدیم برحق و باطل و واضح شد حق و باطل. و ضم نفس شریف با ایشان در اطلاع، از قبیل قول خدای تعالی باشد در حكایت قول انبیاء: (و انا او ایاكم لعلی هدی او فی ضلال مبین).[26].

«من وثق بماء لم یظما»

یعنی كسی كه اعتماد به آب عظیمی داشته باشد هرگز تشنه نمی گردد، اما آن كسانی كه تكیه به سراب كرده اند البته هلاك خواهند شد. آب كنایه از علم و یقین است و كسی كه در اعلا مراتب یقین است و وثوق و اعتماد تمام به آن آب حیات علم و یقین دارد، البته هرگز تشنه نمی شود، مثل امیرالمومنین ساقی حوض و هر كه دسترس به آب ندارد. و جاهل است، البته در هلاكت است، (و جعلنا من الماء كل شی ء حی)[27] و این كلام، كمال تاكید و تحریض است سامعین را در استقامت در دین و جهاد در تحصیل یقین.

[صفحه 169]


صفحه 164، 165، 166، 167، 168، 169.








    1. چ: علیه الصلوه و السلام است.
    2. چ: این كلمات.
    3. چ: بلندی.
    4. چ: «و به این راه مستقیم باشید» را ندارد.
    5. در «چ» از «و نشناسند» تا «و خواننده ی راه خدا» افتاده است.
    6. چ: و گوش دهند.
    7. چ: كه مباد.
    8. چ: و جمع شوند بر سر ظالمین (در نسخه ی «چ» مجددا مطالب قبل تكرار شده است.
    9. چ: نكنند.
    10. چ: و حال اینكه.
    11. چ: خلقت و قوه ی.
    12. فصلت / 5.
    13. چ: كمال نصیحت.
    14. چ: یعنی پس بسته شده.
    15. چ: و مستحق.
    16. چ: ملاحظه.
    17. الاعراف /26.
    18. چ: مخفی.
    19. چ: كه به زبان.
    20. چ: از اطاعت.
    21. چ: و هرگز تردد.
    22. طه / 46 و45.
    23. چ: خارج شوند.
    24. چ: نفس خود.
    25. چ: بر باطل.
    26. سبا / 24.
    27. انبیاء / 30. در متن هر سه نسخه كلمه ی «جعلنا» را از آیه انداخته است.